کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها

کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها

وابسته شدم

به "تو"

بی آنکه بدانم

" وابستگی ها"

وام های کوتاه مدتی هستند.....

با بهره های سنگین



ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــــــــــــــــــــــــــــــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ .... ﻭﺍﺩﺍﺭﻡ ﻣــــــــــﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ...
... ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻓﮑﺮ ﻧـــــــــــــــــــــﮑﻨﻢ ....ﺟﺰ ﺗـــــــــــــــــــــــــﻮ !....

نگاهـت را گره بزن 
به هر لحظـه مــن 
حس امنیــت میکنم 
وقتی تــــو 
درگیــر منـــی

من می گویم باید دوست داشتن را
کشید.
باید آن را
در هوا نقاشی کرد.
وقتی می گویی:
"دوستت دارم "،
انگار پرنده ای را از دستهایت پر داده ای …
دوست داشتن
فقط گفتن "دوستت دارم" نیست..
بگذار دوست داشتنت
مثل نشانی خانه ای باشد
که نه از کوچه اش معلوم است،
نه از رنگ درش،
و نه از پلاکش
و فقط آن را
از عطر گل های باغچه اش میشناسی..
+
به همه مهر بورزید
دل بی کینه قشنگ است..:)



از تمـامِ دارایـی هـا ...

یکـی دو گلـدان شمعدانـی دارم؛

یک جفت ماهـیِ سـرخ دارم؛

یک مـدادِ دنـدان زده؛

چنـدتایی شعـر؛

و تـا دلت بخواهـد؛

دوستـت دارم ...


عطر موهاے تو مے‌ آید

بہ هر جا میروم،

بی انصاف، باد را

بدجور عاشق ڪرده اے‌.





مـن عاشق نیستم …

فقط گاهی حرف تو
که می شود ،

دلم مثل اینکه تب کند ،
گرم و سرد می شود …

آب می شود … 
تنگ می شود




دوستت دارم

بگذار لغتنامه را 

ورق بزنم

تا واژه ای بیابم برای

اشتیاقم به تو