کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها

کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها


آن چارچوب پنجره ای که
تو در آن باشی را باید قاب کرد 
و در میدان اصلی شهر نصبش کرد 
تا با دیدنش حالِ تمام شهر، 
تمام شهر بهاری شود تو خودِ بهاری
نظرات 2 + ارسال نظر
zohre شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 15:41

پاهایم که رو به راه شود،
زخم هایش اگر
خوب شود،
دوباره راه می افتم
عشق،مرا
از تمام سر بالایی های نیامدنت
بالا میبرد
من این
پیچ و خم های به تو نرسیدن را هم
دوست دارم...!

zohre شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 15:38

چنان زندگی راسخت گرفته‌ایم که گویی سالهاقراراست باشیم!!!!
کاش یاد بگیریم رهاکنیم،بگذریم،
گاهی بایدرفت!!!!!!
شایدفرصتی نیست تاعکسی شویم یادگاری برروی طاقچه ایی که هرروز گرد گیریمان میکنند.........
اصلاگاهی باید نرسید!!!!!!!!
اصلاقرارنیست به همه آرزوهارسید!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد