کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها

کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها


غیر قانونی 
از مرزهای ذهنم عبور می کنی

به خیالم پا می گذاری 
و در قلبم ساکن می شوی ،

مسافر بی مجوز
من اخراجت نمیکنم ،

سال هاست
تمام هستیم مستعمره ی توست !! 

اتفاق های خوب
همیشه "می افتند"
مثل مهر تو
که به دلم
"افتاده"
میبینی حتی "افتادن" هم
فعل قشنگیست
وقتی
پای تو وسط باشد 

خیالت
به چه کارهایی وادارم می کند!
رد انگشت های تو را
لای موهایم
دنبال می کنم اما
به دست های تو
باز هم نمی رسم
کاش جای این خیال ها
تو از سرم
دست بر نمی داشتی...
ﺧﺪﺍﻳﺎ
ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ، ﺩﻓﺘﺮ ِ ﻣﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﺗﻤﺮﻳﻦ ﻛﻨﻢ ...
ﺍﻟﻔﺒﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﺍ ...
ﻣﻦ ، ﭼﻴﺰﻱ ﺷﺒﻴﻪ ِ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ
ﺍﻡ !!!...
ﺩﻟﻢ ، ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ....
ﺍﮔﺮ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﻧﻘﺎﺷﻴﺘﺎﻥ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﻲ
ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ، ﺑﻜﺸﻴﺪ ...
ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ، ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ
ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﻲ ، ﺑﻜﺸﻢ ......
ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﻮ.

وابسته شدم

به "تو"

بی آنکه بدانم

" وابستگی ها"

وام های کوتاه مدتی هستند.....

با بهره های سنگین



ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــــــــــــــــــــــــــــــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ .... ﻭﺍﺩﺍﺭﻡ ﻣــــــــــﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ...
... ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻓﮑﺮ ﻧـــــــــــــــــــــﮑﻨﻢ ....ﺟﺰ ﺗـــــــــــــــــــــــــﻮ !....

نگاهـت را گره بزن 
به هر لحظـه مــن 
حس امنیــت میکنم 
وقتی تــــو 
درگیــر منـــی

من می گویم باید دوست داشتن را
کشید.
باید آن را
در هوا نقاشی کرد.
وقتی می گویی:
"دوستت دارم "،
انگار پرنده ای را از دستهایت پر داده ای …
دوست داشتن
فقط گفتن "دوستت دارم" نیست..
بگذار دوست داشتنت
مثل نشانی خانه ای باشد
که نه از کوچه اش معلوم است،
نه از رنگ درش،
و نه از پلاکش
و فقط آن را
از عطر گل های باغچه اش میشناسی..
+
به همه مهر بورزید
دل بی کینه قشنگ است..:)



از تمـامِ دارایـی هـا ...

یکـی دو گلـدان شمعدانـی دارم؛

یک جفت ماهـیِ سـرخ دارم؛

یک مـدادِ دنـدان زده؛

چنـدتایی شعـر؛

و تـا دلت بخواهـد؛

دوستـت دارم ...


عطر موهاے تو مے‌ آید

بہ هر جا میروم،

بی انصاف، باد را

بدجور عاشق ڪرده اے‌.