کوچه مهربانی

کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها
کوچه مهربانی

کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها

هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور


بانـــــــــــــو، شبیه خودت؛ ساده - پر غرور


من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها


از کوچـــــــه های شهر دلم میکنی عبور


یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود


یا اینکه آرزوی تو را میبرم به گــــــــــور


بی تو، خراب، گنگ، زمینگیر میشوم


مانند شعرهای خودم؛ شکل بوف کور


کِی میشود میان کوچه... نه، صبر کن، نیا


میترسم از حسادت این چشـم های شور


تقدیر من طلسم تو بود و عذاب و شعر


از چشــــم های شرجیت اما بلا یه دور


یک نفر آمد و سهم ِدل ِتنهایم شد

آمد و علّت ِبیداری ِشبهایم شد


دل به او بستم و چشم از همه کس پوشیدم 

سبب ِدلخوشی ِامشب و فردایم شد


بس صدا کرده ام او را "عسلم" انگاری

اسم او باعث ِشیرینی ِلبهایم شد


شاعرم کرد غم ِچشم ِسیاهش آخر

بهترین سوژه ی اشعار ِغم افزایم شد


غزل اندر غزل از اسم ِقشنگش گفتم

زد و گل واژه ترین واژه ی غمهایم شد


بعد ِهر شعر و غزل گریه عجب میچسبد!!

گریه اصلاً نمک ِشعر و غزلهایم شد.


ممنون ازت .....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد