کوچه مهربانی

کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها
کوچه مهربانی

کوچه مهربانی

دلنوشته های مردی تنها

مهربانی از سر انگشتان تو آغاز می شود

می رود و می رود تا به شبنمی روی پنجره می رسد

پنجره باز می شود

همه تن سرشار از نفس می شود

لباس خنک فصل بر تن می شود

دست ها، مهربانی یک زن می شود

مهر لبریز از آن یک دم می شود

مهربانی می رود تا به لمس گلبرگ های مخملی گل رز می رسد

گل ها بهاران می شوند

دل ها لبریز یاد یاران می شوند

شکوفه ها دوباره شادان می شوند

روزها غرق مهر باران می شوند

مهربانی می رود و می رود تا به نگاه پرنده ها می رسد

بوی یاس ها پر می زنند

لبخندها به چشم ها سر می زنند

قاصدک ها دست برهم می زنند

یاد یار مهربان را بر قلب ها دم می زنند

مهربانی می آید و دوباره به سر انگشتان تو می رسد

پنجره خیس است

در سپیده دم مهر

شکوفه ها را خواهم بویید...


سپیده دم چشم می گشاید

انگشت هایم بی تاب می شوند

خیال تو همچون سطری خوشبو از میان دفترم می گذرد

برایم بگو

پشت کدام خواب من

رودخانه ای نیلوفری را در دست هایم جاری کرده ای؟

گلدان های کوچک طاقچه ام پر از جوانه اند

چه آبیست

آن چشمی که از یاد تو جاریست

در این سکوت آرام

میان دست های باران

دوباره خیال تو می گذرد

در کوچه ای پر از شمیم یاران...



هوای تو شاید آن کاشی های فیروزه ایست

که خطوط معرفت را تا بی نهایت تکرار می کنند

مانند موسیقی سنتی است

که تارش را سحرگاهان پرنده ها می نوازند

هوای تو شعر آبی سهراب است

مانند کوچه ی مهتاب

مانند اندیشه های سپیده دم

هوای تو همان شبنم پنج صبح است...


دوباره نگاه کن به وسعت آسمان

تو را از شب جدا می کنم

می آورمت آرام در گلدان اتاقم میکارم

برایت کتاب میخوانم شعر میخوانم

دوباره نگاه می کنم

نه گلدان کوچک است

پنجره را باز میکنم

پرده های برفی را بر جاده های نور کنار می زنم

چند مشت نسیم می آورم

برایت چند دفتر باغ می نویسم

بر دیوارهای اتاقم

یک آسمان پر از پرنده میکشم

دوباره نگاه می کنم

نه گلدان کوچک است

یک مشت برگ می خوانم

تو را به تماشای جاده باریک لبخند می برم

هوای رودخانه ماهی های قرمز کوچک می شوم

دوباره نگاه می کنم

نه گلدان کوچک است

میدانم میدانم

گلدان همیشه کوچک است

تو را بر می دارم و در قلبم میکارم

ماه من...


بر بلندای مشرق

نامت را با پرتوهای طلایی برای ابدیت ثبت خواهم کرد...

ای شکوفه مهربانی

دست هایت چه عزیزند این رفیق های انگشتانم

و چشم هایت عشق چشمانم

و قلبت قدم گاه هستی ام

ای گل یاسم

باز می خوانم

دوباره می خوانم

گلبرگ های تنت را یکایک نو به نو می خوانم...